English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5557 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
liquidator U حساب واریز کننده
liquidators U حساب واریز کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
check register U بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
calculators U حساب کننده
calculator U حساب کننده
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
overdrawn account U حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense U هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
settles U واریز
settlements U واریز
settlement U واریز
settle U واریز
landslides U واریز
acquittal U واریز
landslide U واریز
quits U واریز شده
square U واریز کردن
acquittals U تبرئه واریز
landslide U واریز زمین
settles U واریز کردن
open U بی دفاع واریز نش
squaring U واریز کردن
squares U واریز کردن
squared U واریز کردن
opened U بی دفاع واریز نش
outstanding U واریز نشده
outstandingly U واریز نشده
even U واریز کردن
open U واریز نشده
settle U واریز کردن
opens U واریز نشده
opens U بی دفاع واریز نش
opened U واریز نشده
privilege U دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
split the difference <idiom> U واریز اختلاف پول
reckoning U تصفیه حساب صورت حساب
reckonings U تصفیه حساب صورت حساب
solvable U واریز شدنی قابل پرداخت
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
budget account حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
elegit U حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
account U حساب صورت حساب
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a U اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
settle U واریز کردن تصفیه کردن
settles U واریز کردن تصفیه کردن
remittance U ارسال وجه واریز وجه
remittances U ارسال وجه واریز وجه
settlement day U روز واریز روز پرداخت
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
accountants U ذی حساب
arithmetic U حساب
scoreless U بی حساب
tabs U حساب
algorism U حساب
tab U حساب
incomputable U بی حساب
score U حساب
science of numbers U حساب
account U حساب
incalculable U بی حساب
in favour of U به حساب
dam design U حساب سد
reckoning U حساب
tallying U حساب
scores U حساب
reckonings U حساب
to keep score U حساب
to my a U به حساب من
scored U حساب
tally U حساب
tallies U حساب
tallied U حساب
accountant U ذی حساب
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
profit and loss a U حساب سودوزیان
debits U حساب بدهی
scorers U حساب نگهدار
imprest U حساب تنخواه
scorer U حساب نگهدار
ibm computer U ماشین حساب ای بی ام
debiting U حساب بدهی
differential calculus U حساب فاضله
production account U حساب تولید
differential calulus U حساب فاضله
debit U حساب بدهی
debited U حساب بدهی
design assumption U فرضیه حساب
ciphers U حساب کردن
undercharge U کم حساب کردن
counting U حساب کردن
cyphers U حساب کردن
fluxion U حساب فاضله
tripos U امتحان حساب
bank account U حساب بانکی
count U حساب کردن
counts U حساب کردن
computes U حساب کردن
to figure up U حساب کردن
realization account U حساب تسویه
to bring to book U حساب پس گرفتن
to cast up U حساب کردن
counted U حساب کردن
cipher U حساب کردن
propositional calculus U حساب گزارهای
to count up U حساب کردن
compute U حساب کردن
in f.of U به حساب بنفع
arithmeticlal U مربوط به حساب
calculation U حساب براورد
bank accounts U حساب بانکی
make much of U حساب بردن از
unguarded U حساب نشده
joint account U حساب مشترک
credit account حساب اعتباری
the bill U صورت حساب
checking out U تسویه حساب
To concoct accounts. U حساب تراشیدن
loan account حساب وام ها
A rough (crude)estimate. U حساب سر انگشتی
deposit accounts U حساب پس انداز
deposit accounts U حساب سپرده
deposit account U حساب پس انداز
deposit account U حساب سپرده
have it out with someone <idiom> U تصفیه حساب
to count [as] U به حساب رفتن
arithmometer U ماشین حساب
arithmetician U حساب دان
minculculate U بد حساب کردن
misreckon U بد حساب کردن
notcher U حساب نگهدار
vidimus U بازرسی حساب
figure U حساب کردن
figures U حساب کردن
figuring U حساب کردن
calculators U ماشین حساب
calculator U ماشین حساب
arithmetic unit U واحد حساب
pridicate calculus U حساب مسندات
integral calculus U حساب جامعه
checking account U حساب جاری
integral calculvs U حساب جامعه
comptometer U ماشین حساب
computers U ماشین حساب
computer U ماشین حساب
current accounts U حساب جاری
calculates U حساب کردن
calculated U حساب کردن
calculate U حساب کردن
current account U حساب جاری
checking accounts U حساب جاری
bank pass book U دفترچه حساب
sums U حساب کردن
boolean calculus U حساب بولی
box score U حساب بازی
account with [at] a bank U حساب بانکی
arithmetic U علم حساب
calculable U حساب کردنی
AC U حساب جاری
desktop U ماشین حساب
algorism [rare] U حساب [ریاضی]
calculating machine U ماشین حساب
calculator mode U مد ماشین حساب
binary arithmetic U حساب دودوئی
cost accountant U حساب دار
numerate U حساب کردن
includes U به حساب اوردن
include U به حساب اوردن
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1 Add a recovery email to secure your account
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com